محمد امینمحمد امین، تا این لحظه: 14 سال و 8 ماه و 8 روز سن داره

محمد امین گل پسر مامان و بابا

مسافرت

تعطیلاتی که پشت سر گذاشتیم(15،14 خرداد) یک مسافرت کوتاه به تهران و قم داشتیم مسافرت خوبی بود گل پسرمون از قسمت سوار شدن به قطار خیلی خوشش آمده بود مخصوصا وقتی قطار وارد تونل ها می شد. گل پسرمون ساعتها با برگهای خشکی که توی این رود مصنوعی می رِيخت خودش رو مشغول کرد. مامانی ماشینم هم تو عکس بیافته.... ...
22 خرداد 1391

مسافرت

تعطیلاتی که پشت سر گذاشتیم(15،14 خرداد) یک مسافرت کوتاه به تهران و قمداشتیم مسافرت خوبی بود گل پسرمون از قسمت سوار شدن به قطار خیلی خوشش آمده بود مخصوصا وقتی قطار وارد تونل ها می شد. گل پسرمون ساعتها با برگهای خشکی که توی این رود مصنوعی می رِيخت خودش رو مشغول کرد. مامانی ماشینم هم تو عکس بیافته.... ...
22 خرداد 1391

بدون عنوان

گل پسر در حال بالا رفتن از کوه در همایش خانوادگی کوهپیمایی در 5/3/1391 اینم گل پسر در نمایشگاه رسانه های دیجیتالی که تا آخر روی این میله ها بازی می کرد و مجبور شدیم من و بابایی شیفتی از نمایشگاه دیدن کنیم. ...
17 خرداد 1391

بدون عنوان

گل پسر در حالبالا رفتن از کوهدر همایش خانوادگی کوهپیمایی در 5/3/1391 اینم گل پسر در نمایشگاه رسانه های دیجیتالی کهتا آخر روی این میله ها بازی می کرد و مجبور شدیم من و بابایی شیفتی از نمایشگاه دیدن کنیم. ...
17 خرداد 1391

یک روز در اداره مامان

دیروز 3/03/1391 مهد کودک تعطیل بود تصمیم گرفتم گل پسرو با خودم به اداره ببرم یک ساعت اول پسر خوبی بود ولی بعدا شروع کرد به شلوغی کردن منم تصمیم گرفتم ببرمش پیش  خاله سیمین ..... گل پسر کجا میری ؟ میرم پیش خاله سیمین لطفا ادامه مطلب رو ببینید....       مامان این طوری ازم عکس بگیر اینم آقا پسر ما تو اتاق خاله سیمین   خاله سیمین میگفت تا وقتیکه تو اتاق تنها بودیم اتاق و گذاشته بود رو سرش ولی وقتی دوستم آمد سرش و انداخت پائین و تا وقتی دوستم بره همانطوری ماند.... چیکار کنم مامانی خلاجت می کشیدم دیگه ..... ...
4 خرداد 1391

یک روز در اداره مامان

دیروز 3/03/1391 مهد کودک تعطیل بود تصمیم گرفتم گل پسرو با خودم به اداره ببرم یک ساعت اول پسر خوبی بودولی بعدا شروع کرد به شلوغی کردنمنم تصمیم گرفتم ببرمش پیش خاله سیمین ..... گل پسر کجا میری ؟ میرم پیش خاله سیمین لطفا ادامه مطلب رو ببینید.... مامان این طوری ازم عکس بگیر اینم آقا پسر ما تو اتاق خاله سیمین خاله سیمین میگفت تا وقتیکه تو اتاق تنها بودیم اتاق و گذاشته بود رو سرش ولی وقتی دوستم آمد سرش و انداخت پائین و تا وقتی دوستم برههمانطوری ماند.... چیکار کنم مامانی خلاجت می کشیدم دیگه ..... ...
4 خرداد 1391
1